دانلود رایگان کتاب خارجی

دانلود رایگان کتاب های خارجی با ایبوک رالی

دانلود رایگان کتاب های خارجی با ایبوک رالی


به عنوان یک معلم مدرسه ابتدایی ، هدر B. مون همیشه می دانست که او در نهایت می خواهد برای کودکان کتاب بنویسد . او همچنین احساس کرد که از نظر شناخت بازار خود پا به پا کرده است. او در این مقاله ، آنچه را که از نوشتن اولین سری کتاب های کودکانه خود با کمک یک ویرایشگر حرفه ای توسعه یاد گرفته است ، مورد بحث قرار می دهد. 


من به عنوان معلم ابتدایی ، همیشه احساس می کردم به عنوان یک نویسنده کتاب کودک مزیتی را به دست می آورم: مخاطبان خود را می شناختم. من می دانم چه می کنند و دوست ندارند. هنگامی که دانش آموزان درگیر فعالیت های خلاقانه مانند هنر یا نوشتن هستند ، می بینید که ذهن آنها چگونه کار می کند و چه چیزی برای آنها مهم است. در طول روز ، من متوجه تعامل آنها با همسالان می شدم و خودم را به دنبال استفاده از گفتگو برای استفاده های بعدی می کشم.

من فکر کردم که همه اینها به من کمک خواهند کرد که سرانجام تصمیم گرفتم کتابهای کودکان بنویسم . من به سادگی می توانم به دانش آموزانم متوسل شوم و الهام بخش از زندگی واقعی برای شخصیت های باورنکردنی و جالب باشند ، درست است؟

معلوم می شود که نوشتن برای کودکان منحنی یادگیری تندتر از آنچه تصور می کردم وجود دارد. خوشبختانه ، زمین بازی خلاقانه من در اختیار بعضی از دستیارهای خوب بود: یعنی ویرایشگر من ، و انجمن نوشتن آنلاین.

9 چیزی که من از بازنویسی اولین سری کتاب های کودکانم آموختم
اولین تلاش من برای نوشتن برای کودکان ، سه گانه ای به نام Tillie's Adventures ایجاد کرد که نتوانست از قفسه ها پرواز کند.

چند سال بعد ، من با یک نسخه منتشر شده تغییر یافته از ایده اولیه خود برای Tillie برگشتم. این بار ، لوطی دوازده ساله ، لوطی ، یک مبارز سازگار با محیط زیست و کارآگاه مشتاق را به نمایش گذاشت. من مصمم شدم که این کتابها به دست خوانندگان جوان برسم و به همین دلیل ، ریچل مان ، ویرایشگر توسعه را استخدام کردم ، برای دوره هایی مانند کتاب های کودکان 101: نوشتن برای گروه سنی مناسب ثبت نام کردم و به گروه های فیسبوکی مانند مارک داوسون خودم ثبت نام کردم . انتشار فرمول .

بهترین راه برای نشان دادن چگونگی بازخورد این افراد به توانایی من برای نوشتن برای کودکان ، امکان مقایسه کتابها از هر دو سری است.

در اینجا گزیده ای از یک کتاب در سه گانه من ، تیلی و بچه وودو (که اکنون منتشر نشده است) آورده شده است:

"وادادیدلی دقیقا کجاست؟" پرسید: لویی از پنجره جت جت نگاه کرد. او تصور می کرد که خودش روی فرش پرزدار سفیدی ابر در زیر شناور است.

جنت ، مادرش ، که در کنار او نشسته بود ، پاسخ داد: "این یک جزیره در دریای زیبای کارائیب است."

"من می توانم آن را ببینم ، نگاه!" فریاد زد تلی که با شور و هیجان از صندلی در جلوی کنار پدرش چرخید. او در حال حاضر عینک آفتابی جدید خود را که به نظر می رسید مانند دو دی وی دی در انتهای بینی خود بود.

"اوه بله من می توانم باند فرودگاه و بسیاری از درختان نخل را ببینم." "آیا فکر می کنید این هواپیمای بزرگ قادر به فرود روی چنین باند کوچک کوچکی بابا باشد؟"

پدرش چرخید و جواب داد: "البته این می تواند پسر باشد. خلبان این کار را هر روز انجام می دهد و هواپیما دارای تجهیزات فرود خودکار است. "او پدر لویی بسیار با دانش بود اما وقتی هواپیمای بدون سرنشین را سوار می شد خیلی خسته کننده بود. مامان مجله خود را در کیف بزرگ خود قرار می دهد.

او گفت: "به زودی در آنجا باشید ، پس می توانم بیکینی قرمز جدیدم را تغییر دهم و روی تخت آفتاب در حوالی استخر شوم."

تلی با خودش فکر کرد: "اوه نه چه شرمساری ،" مادر من ... یک بلانماژ سفید که به تدریج قرمز می شود! "

اکنون این مورد را با گزیده ای از Lottie Saves the Dolphins که من با کمک سردبیر من راشل و بازخورد گروه های منتقدین منتشر کردم ، مقایسه کنید .

زندگی اسارت را تصور کنید!

دیروز به منچستر بارانی برگشتم. من در حال حاضر دلم برای جزیره آفتابی کاناریو بونیتو و هیجان حل یک پرونده جدی دلم تنگ شده است. من برای اولین بار با اسپلش ، دلفین کودک ، در کاناریو زولند آشنا شدم. این چیزی است که همه چیز را شروع کرده است. او به تنهایی در استخر شنا می کرد. می توانستم باله پشتی وی را در حالت نزولی ببینم. چیزی خیلی اشتباه بود باید تحقیق کنم

حالا من به گنجینه ترین دارایی خودم که روی تابلو خانه است نگاه می کنم. برای من حتی از تلفن همراه جدیدم که دقیقاً مشابه تلفن دوست داشتنی امی امی است ، برای من حتی گرانتر است. هدیه چلپ چلوپ با ارزش تر از تلفن جدید من است. من "سوغات چلپ چلوپ" خود را برای همیشه گرامی می دارم.

شاید اگر من در منچستر در خانه می ماندم ، باز هم فکر می کردم شنا کردن با دلفین ها در یک آبشار بسیار جالب است.

حالا من متفاوت می دانم!

تفاوت مثل شب و روز است! به نظر من ، اینها پیشرفتهای اصلی بین گزیده های اول و دوم است:

قلاب : داستانی با تلی شروع شد ، و اجزای لازم برای شروع داستان نداشت: قلاب. در مقابل ، داستان لوتی دارای یک قلاب واضح است ، زیرا خواننده برای کشف اطلاعات بیشتر در مورد رمز و راز Lottie به آن سرگرم می شود. لوتی در جزیره آفتابی کاناریو بنیتو چه کرد؟ چه اتفاقی برای دلفین کودک افتاده است؟ اطلاعات زیادی در صفحه اول وجود دارد که خوانندگان من را اذیت می کند و آنها را به ادامه خواندن علاقه مند می کند.
برچسب های گفت و گو: یک چیز که من در طی مراحل ویرایش با راشل آموختم این است که شما بعد از گفتگو به چیزی غیر از "گفته" نیاز ندارید. توجه کنید که چگونه من در اولین گزیده ، "طلایی فریاد زد" ، "مادر آهی کشید" و غیره؟ این داستان را شلوغ می کند و غیر ضروری است.
آن را ادامه دهید : قطعاً از هر چیزی که تاریخ را بگذرید استفاده نکنید. دی وی دی ها مدت ها پیش از سبک خارج شده اند و کودکان این روزها با آنها آشنایی ندارند. همین مورد با لباس های قدیمی.
به خوانندگان بخواهید که فوراً با آنها ارتباط برقرار کنند: کودکان خواندن در مورد بزرگسالان را دوست ندارند! در اولین گزیده ، من تالی ، شخصیت اصلی را معرفی نمی کنم ، تا اینکه برادر و والدینش را معرفی نکرده ام. این یک اشتباه بود ، زیرا کودکان به شخصیت هایی که می توانند همسنشان باشند علاقه بیشتری دارند.
مستقیم POV را خاموش کنید: اولین گزیده باید در مورد تلی باشد ، اما در جمله اول احساسات برادرش ، لویی را بیان می کنم. من باید از منظر شخصیت اصلی خودم شروع می کردم - چیزی که من در داستان خود در مورد لوتی ثابت کردم!
از واژگان دوست داشتنی کودک استفاده کنید: در اولین گزیده ، عباراتی مانند "لباس گل" ، "droned on and on" ، "staggered" و "پدر" استفاده می کنم. این صدای دختر دوازده ساله ای نیست . در مورد دوم ، من کلمات رنگی تری را می نویسم که کودک می گفت: "swish-swashing" ، "swirling" و "teeny-weeny".
"بلافاصله به خوانندگان بدهید تا با آنها ارتباط برقرار کنند." نکات بیشتر در مورد نوشتن کتاب های کودکان در داخل!
برای توییت کلیک کنید

حال ، بیایید صحنه ای از Lottie Save the Dolphins را که در آن منعکس کننده صحنه است از اولین گزیده من در جایی که تیلی به Wadadidili می آیند ، مقایسه کنیم.

از هواپیما به پنجره مینیاتور نگاه می کنم. جزیره کاناریو بونیتو را از راه دور می بینم. اکنون زمان آن است که iPad خود را در کیف حمل خود قرار دهم. من یک بازی جدید را با نام "Spot the Difference" شروع کردم. این به آموزش کارآگاه من کمک می کند. مشاهده هدف بازی است. من در حال حاضر در سطح نقره هستم. امیدوارم نانا و پاپ در ویلا لونا آزول وای فای داشته باشند تا بتوانم در این هفته به سطح طلا بروم.

وای! من فکر می کنم این هواپیما در دریا می رود! امواج نزدیکتر و نزدیکتر می شوند. ساحل شنی در حال مشاهده است. اجسام در حال حرکت بسیار نزدیک به نظر می رسند. شاید هواپیما روی آنها فرود بیاید. بدن من به عنوان حرکت هواپیما در حال حرکت است و در حین باند تکان می خورد و می لرزد. با خاموش شدن علائم کمربند ایمنی ، مردم بلافاصله فشار می آورند و می کوشند تا اولین نفر از هواپیما باشد.

من هنگام ورود به سالن ورودی ها ابتدا نانا را تشخیص می دهم. او نقاشی بوم می کند که می گوید ، "خانواده زیبای من".

نانا خیلی بامزه است! او یک چهره هر یک از ما را با صورتهای خندان نقاشی کرده و نامهای ما را در زیر آن نقاشی کرده است. لوتی ، جک ، جنا ، (مادر من) و تام (پدر من). او حتی به یاد دارد امی است. نانا باعث می شود که او بخشی از خانواده ما باشد. او نقاش مهربان و با استعدادی است ، نانای من.

دروس آموخته شده است؟ می توانید ببینید که من چطور تغییراتی را ایجاد کردم که به مشکلاتی که قبلاً در مورد آنها صحبت کردیم پرداخته است:

معرفی شخصیت های ثانویه: من شخصیت های دیگر به داستان در یک راه بیشتر سرگرم کننده به ارمغان آورد. اما مهمتر از همه ، من آنها را از طریق نگاه لوتی معرفی کرده ام! او هنوز هم محور اصلی داستان است و افراد پیرامون او بجای گذراندن مرحله اصلی در این کار بافته شده اند.
نشان ندهید ، نگویید: باید اعتراف کنم که مدتی طول کشید تا این موضوع را بکشم - اما یک بار که این کار را کردم ، مغزم مغز ایده هایم را لکه دار کرد و فرو رفت. ببینید من آنجا چه کار کردم؟ نگویید: "من به یک ایده فکر کردم" - این سخنرانی بزرگسالان خسته کننده است. اگر شخصیت شما احساس وحشت می کند ، چیزی مانند این را بنویسید: "من یک تکه بزرگ یخ شکم را در شکم خود احساس کردم." این برای کودک بسیار جذاب است و احساس می کند که شخصیت ترسیده است.
منابع فعلی و قابل اعتماد را ایجاد کنید: کودکان ممکن است نمی دانند DVD چیست ، اما من شرط می بندم که همه آنها می توانند با امید WiFi برای ادامه بازیهای iPad قطع شده خود ، شناسایی کنند!
خوانندگان جوانی که من داستان لوتی را با آنها به اشتراک گذاشته ام ، خوب پاسخ داده اند - و بخش اعظم آن به لطف تغییراتی است که من و ریچل در گفتگو و نثر من ایجاد کردیم.

9 نکته برای نوشتن کتابهایی که کودکان می خواهند دوباره و دوباره بخوانند.
برای توییت کلیک کنید

این بهترین نکته من برای نویسندگان دیگر است که به دنبال انتشار کتاب های کودکان هستند : درک کنید که خوانندگان کوچک شما دنیا را چگونه می بینند و با آنها در سطح خود صحبت می کنند. این ممکن است به راحتی 1-2-3 نباشد ، اما با داشتن افراد پشتیبان در گوشه و کنار خود ، در جرقه خیالات نسل جدیدی از خوانندگان خواهید بود.

  • کتاب

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی